پارت شصت و نهم

زمان ارسال : ۱۲۲ روز پیش


مکثی کرد و نگاهی به چهره‌ی ناباورم انداخت. به عکس اشاره کرد که هنوز میان دستان لرزانم بود.


- تا حالا همچین لباسی تن مادرت دیده بودی؟


نگاهم روی پیراهن آستین‌حلقه‌ای چروک مامان چرخید. هیچ‌وقت حتی در خانه هم چنین ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید